حکایت
گفت باور نداشتم که ترا بانگ مرثغی چنین کند مد هوش
گفتم این شرت ادمیت نیست مرغ تسبیح گوی و من خاموش
حکایت نی
بشنو از نی چون شکایت میکند
از جایی ها شکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
در نفیرم مرد و زن نالیده اند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
.: Weblog Themes By Pichak :.